باران 1 2 3 4 5 سجاد بازدید : 17 سه شنبه 1393/02/02 نظرات (0) دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ... فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد. رفتم گوشه ای نشستم. چند قطره اشک ریختم و خوابم برد. صبح که بیدار شدم. مادرم گفت: " نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...
ارسال نظر برای این مطلب متن شما نام آدرس سایت ایمیل کد امنیتی ارسال نظر خصوصی فقط برای نویسنده ذخیره مشخصات